پارت دوم _ گمشده ای شرق

ا.ت: مگه شمام میاین؟
لی: بله مگه چیه؟
ا.ت: هیچی فقط خطرناک نیست؟
لی: اونوشو من تشخیص میدم نه شما.
ا.ت: بله حق باشماست ولی.....
لی: الان داره با من بحث میکنی؟
ا.ت: ببخشید شرمنده من رفتم حاضر شم.
چند دقیقه بعد...
ا.ت: آقای راننده لطفا به لوکیشین که دادم برین
لی: هوی؟ چته چرا حرکت نمیکنی؟ باتو بود!
راننده: ببخشید فکر کردم تا شما تائید نکردین نباید حرکت کنم.
راننده: داریم نزدیک میشیم.
لی: ا.ت پس تفنگت کو؟ زودباش دیگه.
ا.ت: آخه تفنگ من زیر صندلیه شماست.
لی: بیا بگیر.
ا.ت: من آمادم.
لی: بزار بهت بدم. ولی واقعا چجوری تو چند ثانیه حاضر شدی؟
ا.ت: من تفنگمو همیشه آماده نگهش میدارم فقط کافیه پرش کنم. همین.
راننده: به موقیت رسیدیم.
لی: پس چرا نمیری پایین ا.ت . برو بزن دیگه.
ا.ت: مممم. خب از اینجام میشه زد دیگه اوناهاش طرف پشت پنجرس.
لی: بزن دیگه خو.
ببخشید عکسه اصلی آپلود نمیشد اینو گذاشتم. :)
دیدگاه ها (۲)

حمایت کنین رفقیمو فیک نویس اعظم هستن:)

فعال اولمون رو حمایت کنین:)

بریم برای پارت اول رمان گمشده ای شرق

آرمی ها همیشه متفاوت هستن :)

پارت ۸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط